دسته
دانلود
ديگر وبلاگهاي نويسنده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 91285
تعداد نوشته ها : 100
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
GraphistThem265

مسئول نبوده ها، ولي آقا بود

دنبال نجات مردم دنيا بود

دهقان فداكار پس از حفظ ِ قطار

اين بار به فكر يك هواپيما بود!!!

 

حالا شما دهقان فداكار را لخت تصور كنيد وسط باند فرودگاه!

اما پطروس احتمالا مسئول بوده! نه اينكه به هر سوراخي كار داشته!!!

1390/8/3 11

 

طنز - شهرام شكيبا

 

 

 

گاهي در ميان كامنت‌ها هم مي‌شود به سوژه رسيد. هموطن خوش‌ذوقي براي يكي از اخبار مربوط به كشته شدن قذافي كامنتي قريب به اين مضمون گذاشته بود كه: قذافي رو بي‌خيال، محافظاش چي شدن؟

همين ماجرا من را به فكر انداخت تا سياهه‌اي از گمشدگان تهيه كنم:

***

تعدادي از محافظان قذافي كه همگي زنان جوان بودند گم شده‌‌اند. از يابندگان تقاضا مي‌شود شماره تلفن ما را به آنها بدهند تا همگي از نگراني در بياييم.

(گروهي از انقلابيون جوان و مجرد ليبي)

***

مادر اينجانب سال‌هاست كه گم شده. لطفاً پيدايش كنيد.

(هاچ، زنبور عسل)

***

شخصي موسوم به «بن‌لادن» از دوستان و بستگان سببي اينجانب مفقود شده است.

(جرج دبليو بوش)

***

مجسمه‌هاي اينجانبان گم شده است. آخه چرا؟

(شهريار، صنيع‌خاتم، ستارخان، باقرخان، مادر و فرزند و ...)

***

مبلغ 3000 ميليارد تومان پيدا شده. صاحب آن با ارائه نشاني مي‌تواند پولش را دريافت كند.

(گروه امير منصورآريا)

***

مدتي است كه از پرونده بنده خبري نيست. از يابنده تقاضا مي‌شود آن را گم وگور كند. با تشكر.

(شهرام جزايري)

***

حلقه اينجانب گم شده. آبرويم در خطر است. از يابنده تقاضا مي‌كنم آن را به همه نشان بدهد تا آبروي يك نامسلمان حفظ شود.

(چارلز داروين)

***

قاتل اينجانب مفقود است. لطفاً پيدايش كنيد. به يابنده عوض مژدگاني، ضربه نهايي استاد را ياد مي‌دهم.

(بروس‌لي)

***

نورِ جان در ظلمت آباد بدن گم كرده‌ام

آه از اين يوسف كه من در پيرهن گم كرده‌ام

(بيدل دهلوي)

***

برادر اينجانب موسوم به «نمكي» كه داراي اختلال حواس مي‌باشد و شباهت زيادي نيز به آقاي «مهدي فخيم‌زاده» دارد، گم شده است. به يابنده يك CD فيلم «مسافران مهتاب» تقديم مي‌شود.

(سليمان برادر جوياي كار «نمكي»)

***

قاتل كندي گم شده. به يك قاتل نيازمنديم.

(كاخ سفيد)

***

حقيقت گم‌ شده است. از يابنده تقاضا دارم آن را حفظ كند.

 

1390/8/2 19

 

طنز - سيد‌عبد‌الجواد موسوي

 

 

 

بين تمام اهل كرم يك درم نماند

بين تمام اهل درم هم كرم نماند (1)

 

فرقي است عمده بين فرادست و زيردست

مثل كسي كه خم شد و آن كس كه خم نماند

 

گفتي چه مانده بر سر سفره ز بيش و كم؟!

بيش و كمش فداي سرت سفره هم نماند

 

سينه‌‌زنان بيرق عدليم تا هنوز

ما سينه مي‌زنيم و ليكن عَلَم نماند

 

با ظلم بالسّويه عدالت شكفته شد

حتي نشان مختصري از ستم نماند

 

از برمه تا كلمبيا آباد شد ولي

پولي براي ساختن شهر بم نماند

 

تا نام چند مفسد اصلي شنيده شد

شاكي سريع غيب شد و متهم نماند

 

يك شب زني ز همسر خود وعده‌ها شنيد

البته آن معامله تا صبح دم نماند

 

اعراب با تمام قوا حمله كرده‌اند

چندان كه در ولايت ما يك عجم نماند

 

اسباب شاعران: قلم و چاي و كاغذ است

كاغذ كم است و چاي گران و قلم نماند

 

گفتم بدو: مفرح ذات است بازدم

گفتا: ولي چه فايده وقتي كه دم نماند

 

از بين شيخ و سيد و مفتي و محتسب

شكر خدا كه هيچ كسي محترم نماند

 

1- درم‌داران عالم را كرم نيست

كرم داران عالم را درم نيست (شيخ‌اجل‌سعدي شيرازي عليه‌الرحمه)

 

1390/8/2 19

 

ساير مطالب - اشاره: محمود سلطاني طنز‌نويس اصفهاني با اين اثر در ششمين جشنواره طنز مكتوب مقام نخست را در رشته نثر از آن خود كرد. داوري اين بخش را يوسفعلي ميرشكاك، سيدعلي ميرفتاح و شهرام شكيبا بر عهده داشتند.

 

 

جناب آقاي م . س

مؤلف و متقاضي محترم چاپ يك جلد كتاب داستان با عنوان: حسن‌آباد چي بود؟ چي شد؟ با سلام و احترام و در پاسخ به درخواست پنج سال پيش جنابعالي مبني بر اجازه چاپ يك جلد كتاب داستان در 220 صفحه و با عنوان «حسن‌آباد چي بود؟ چي شد؟» اعلام مي‌دارد يك صفحه از متن دريافتي توسط اعضاي محترم هيأت‌مميزي كتاب اين وزارت مورد بررسي قرار گرفت كه بدين‌وسيله اعلام نظر هيأت مزبور به شرح زير اعلام مي‌‌گردد:

1 ـ با توجه به خدمات گسترده دولت محترم طي سال‌هاي اخير در روستاهاي كشور در اين داستان لازم است نام روستا از «حسن‌آباد» به «دولت‌آباد» تغيير يابد.

2 ـ در اين داستان بايد مشخص شود كه آيا پيش از وقوع سيل، گناه يا خطايي از مردم روستا سر زده يا اينكه آنان واقعاً گرفتار بلاي طبيعي شده‌اند؟

3 ـ عبارت «مردم روستا براي جبران خرابي‌هاي ناشي از سيل، دست دست در دست يكديگر نهادند» به اين صورت اصلاح گردد كه مردان دست در دست مردان و زنان نيز دست در دست زنان اين كار را كردند. ضمناً توصيه مي‌شود درباره مردم اين روستا توضيح داده شود كه همه مؤمن و ملتزم به رعايت مسائل مذهبي بوده و خودشان حواس‌شان كلاً جمع كار هست.

4 ـ در عبارت «جعفرآقا به مردي كه در راه رسيدن به روستا دچار مشكل شده بود كمك كرد» بايد مشخص شود كه شخص در راه مانده، خودي بوده است، در غير اين صورت موضوع كمك به اين شخص حذف گردد.

5 ـ در همين صفحه و در توضيح عبارت «حاج‌ صادق در برابر ديدگان مردم سيل‌زده به ميان سيلاب رفت تا وسايلي را كه آب با خود مي‌برد از آب بگيرد» كاملاً توضيح داده شود كه اولاً او با لباس كاملاً گشاد رفت وسط آب، ثانياً مشخص شود كه پيش از انجام اين كار، از خانم‌ها خواسته شده بود محل را ترك كنند.

6 ـ در كل داستان، هرجا صحبت از مردم مي‌شود، با صفت شريف و هميشه در صحنه از آنان نام برده شود.

7 ـ عبارت «حاج‌صادق نگاهي به جمعيت انداخت» به صورت: «حاج‌صادق نگاهي به مردان حاضر در جمع انداخت»، اصلاح گردد.

8 ـ در توضيح اين عبارت كه «حاج باقر به مردم قول داد خرابي‌ها به زودي جبران مي‌شود» بايد مشخص شود كه او از طرف چه شخص يا سازماني قول داده است؟ اگر از طرف خود قول داده، اين سؤال مطرح مي‌شود كه او توانايي جبران خسارات وارده را از كجا آورده است؟ نكند جزو كساني است كه نامش در ليست كذايي قرار دارد؟ اگر هم از طرف سازمان‌ها يا مقامات محترم قول داده كه بايد گفت او چنين حقي را نداشته است.

9ـ در عبارت «اين درختان پيش از اين‌كه سيل بيايد همه سبز و شاداب بودند» به جاي واژه سبز، رنگ ديگري منظور گردد.

10 ـ عبارت «من خودم كمك مي‌كنم تا روستا را بازسازي كنيم» كه از قول حاج باقر گفته شده از مصاديق بارز بي‌اعتناي به دولت و كمك‌هاي آن به بازسازي و بهبود روستاهاست. ضمن اينكه همانطور كه قبلاً نيز عنوان گرديد، بايد مشخص شود حاج باقر اگر تمكن مالي دارد، اين مال را از كجا آورده است.»

11ـ در عبارت «لامپ‌هاي سمت راست كوچه سوخته بود» كلمه چپ جايگزين واژه راست گردد.

12 ـ عبارت «صداي اذان از راديو شنيده مي‌شد» به اين ترتيب اصلاح شود كه: نواي ملكوتي و روح‌بخش اذان از رسانه ملي پخش مي‌شد.

13ـ عبارت «يك وانت پيكان از راه رسيد» به صورت يك وانت كه مشخص نبود متعلق به چه كارخانه‌اي است از راه رسيد، اصلاح گردد.

14 ـ كلاً جاي يك شخص روحاني در داستان خالي است. يك شخصيت روحاني براي داستان درنظر گرفته شود كه از اول تا آخر داستان، مردم را هدايت نموده و محور كار بازسازي روستا، ايشان باشد.

15ـ عبارت «حاج‌صادق عادت داشت هر روز بعد از خوردن صبحانه به مزرعه برود» بدين ترتيب اصلاح شود كه: حاج صادق عادت داشت در ماه رمضان پس از خوردن سحري و خواندن نماز صبح و در بقيه ماه‌ها پس از خوردن صبحانه به مزرعه برود.

16ـ به دنبال عبارت «اكبرآقا، سوار بر موتور عازم حسين‌آباد شد» اضافه شود كه وي علاوه بر داشتن كلاه ايمني، در طول راه هم، قوانين و مقررات راهنمايي رانندگي ناجا را كاملاً رعايت كرد.

17 ـ در عبارت «جميله خانم كيسه را از دست خديجه خانم گرفت» به جاي دو اسم مزبور، كلاً زنان روستا با عنوان همسر شوهران يا مادر پسران بزرگتر خود معرفي شوند.

18 ـ به جاي عبارت «جميله خانم هسته‌هاي زردآلو را پس‌داد» نوشته شود: جميله، هسته‌هاي زردآلود را با اشتياق فراوان گرفت و گفت اينها حق مسلم ماست.

19ـ عبارت «مردم روستا كلاً مردم فقيري بودند» به اين صورت اصلاح شود كه: مردم روستا پيش از اجراي قانون هدفمندكردن يارانه‌ها فقير بودند اما بعد از اجراي اين قانون ديگر فقيري در روستا نبود.

20ـ عبارت «كربلايي كاظم گفت قيمت‌ها روز به روز بالا مي‌رود. بهتر است ما هم هر چه نياز داريم همين امروز بخريم، بهتر از فردا است». درمتن اين داستان شائبه‌گراني را به وجود مي‌آورد. اين جمله به اين صورت اصلاح شود كه: حاج كاظم گفت بهتر است هر چه را مي‌خواهيم، ديرتر بخريم.

21ـ در پاراگراف بعدي به جاي خسرو، يك اسم موجه‌تر انتخاب شود. براي انجام اين كار مي‌توانيد از اداره ثبت احوال محل كمك بگيريد.

با توجه به موارد فوق چنانچه مؤلف محترم واقعاً در صدد چاپ و انتشار داستان خود هستند و فكر مي‌كنند عمرشان كفاف اصلاح متن مورد نظر را مي‌دهد، لازم است بقيه داستان را مطابق با نكاتي كه از سوي هيأت محترم مميزي و به شرح فوق اعلام گرديده، اصلاح و تكميل نموده و متن نهايي را حداكثر طي دو روز آينده همراه با مدارك زير براي تجديد مميزي و اعلام‌نظر به اين دفتر تحويل نمايند. بديهي است تأخير در تحويل مدارك خواسته شده به منزله انصراف از دريافت اجازه چاپ تلقي شده و مسئوليتي متوجه اين دفتر نخواهد بود.

مدارك مورد نياز عبارت است:

1ـ تصوير پشت و روي كارت ملي

2 ـ تصوير تمام صفحات شناسنامه متقاضي و اعضاي خانواده

3 ـ چهار قطعه عكس تمام رنگي و تمام رخ كه در ماه جاري گرفته شده باشد

4ـ فهرست كارها و اقدامات فرهنگي قبلي

5 ـ معرفي چهار نفر از چهره‌هاي شاخص فرهنگي كشور به عنوان معرف

6 ـ كروكي محل سكونت

7 ـ لوح فشرده حاوي تصاوير مدارك فوق

 

من‌الله توفيق و اليه التكلان ان‌الله مع الصابرين و الله المستعان

مديركل دفتر مميزي كتاب

 

گيرندگان رونوشت:

ـ دبيرخانه محترم هيأت‌دولت، با تشكر فراوان از خدمات گسترده دولت محترم در روستاها

ـ مقام عالي وزارت

ـ مقام عالي معاونت محترم فرهنگي

ـ مديركل محترم حوزه وزارت

ـ مديركل محترم حراست

ـ مديركل محترم امور مالي براي دستور پرداخت به موقع حق‌الزحمه اعضاي محترم هيأت مميزي

ـ مديركل محترم خدمات براي قراردادن وسيله نقليه در اختيار اعضاي محترم هيأت مميزي

ـ وزارت محترم كشور به لحاظ تغيير نام روستا

ـ سازمان ثبت احوال كشور با توجه به ضرورت تغيير نام و عنوان بعضي شخصيت‌هاي داستان

ـ وزارت نيرو به لحاظ وقوع سيل در روستا

ـ سازمان حج و زيارت به لحاظ حاجي بودن دو نفر از شخصيت‌هاي داستان

ـ جمعيت هلال احمر به لحاظ وقوع سيل در روستا

ـ وزارت‌كشاورزي جهت اطلاع ازچگونگي مصرف هسته‌هاي زردآلو

ـ راهنمايي و رانندگي ناجا با توجه به وجود يك دستگاه وانت و همچنين يك دستگاه موتورسيكلت در داستان

ـ ستاد هدفمندسازي يارانه‌ها

- ستاد مديريت مساجد

ـ سازمان صدا و سيما به لحاظ پخش اذان در داستان

ـ مديران‌عامل شركت‌هاي سازنده خودرو با توجه به وجود يك دستگاه وانت در داستان

ـ وزارت محترم دفاع به لحاظ احتمال ارتباط موضوع

ـ شركت راه‌آهن به لحاظ احتمال نزديك بودن روستا به خط آهن

 

24

 

 

 

 

1390/8/2 19

 

طنز - تكليف كه روشن شود، همه مي‌دانند كه بايد چه‌كار كنند و چه‌كار نكنند. ديروز تكليف چند چيز روشن شده است. لذا حالا معلوم است هركس بايد چه‌كار كند.

 

 

علي مطهري بايد چه‌كار كند؟

نايب‌رئيس مجلس پيشتر گفته بود در اين هفته تكليف سؤال از رئيس‌جمهور را مشخص مي‌كند اما به جاي اين مسئله، تكليف مطهري - سردمدار طرح سؤال - مشخص شد چراكه استعفاي وي اعلام وصول شد تا هفته آينده در دستور كار مجلس قرار گيرد.

لذا علي مطهري بايد از كس ديگري سؤال كند. اگر خيلي سؤالات اساسي‌اي دارد كه حتماً بايد از كسي بپرسد، مي‌تواند از خود من سؤال كند. نهايتش اين است كه هي مطهري از من سؤال مي‌پرسد و من هم عوض جواب، هي سؤالات متعددي از او مي‌پرسم و آخر هم پيشنهاد مي‌كنم به مردم نزديك شود و به آغوش ملت بازگردد. من به آقاي مطهري علاقه دارم و هرچه بگويم، خير اوست. مداركش هم موجود است.

پنجعلي بايد چه‌كار كند؟

سردار رويانيان، مديرعامل شايسته باشگاه پرسپوليس كه سوابق و خدماتش در عرصه ورزش در ساليان گذشته براي همه «اظهرمن‌الشمس» است، گفته است: «به پنجعلي تذكر داده‌ايم كه ديگر مصاحبه نكند.»

لذا پنجعلي و ساير دست‌اندركاران پرسپوليس بايد با دقت دستورات و قانون را رعايت كنند وگرنه توسط عزيزان زحمتكش و سختكوش متوقف شده، اعمال قانون گشته به پاركينگ منتقل است!

مردم بايد چه‌كار كنند؟

هفته‌نامه «سلامت» نوشته است كه «مام‌هاي ضدعرق آلزايمر مي‌آورند.»

بنابراين مردم بايد حواس‌شان باشد كه از اين چيزها استفاده نكنند. البته يك چيزهاي ديگري هم هست كه موجب آلزايمر و فراموشي همگاني مي‌شود كه بنده متأسفانه به خاطر آلزايمر آنها را فراموش كرده‌ام.

خلافكارها بايد چه‌كار كنند؟

آنها آزادند كه هر كاري دل‌شان مي‌خواهد بكنند. خيال‌شان هم تخت و راحت باشد. چون رئيس سازمان زندان‌ها گفته است: زندان‌ها جا ندارند و سازمان زندان‌ها هم پول ندارد.

سازمان زندان‌ها بايد چه‌كار كند؟

با اين اوضاع و احوال سازمان زندان‌ها بايد برود سراغ «گروه اميرمنصور آريا» و از ايشان پول قرض كند. بالاخره هرچه باشد آنها پولدارتر از خيلي جاهاي ديگر هستند. ضمن اينكه پول‌شان صرف خودشان مي‌شود و جاي دوري نمي‌رود.

كانديداها بايد چه كار كنند؟

آنها بايد رأي ندزدند، رأي نخرند، تقلب نكنند و مردانه رفوزه شوند. چراكه آقاتهراني، دبيركل جبهه پايداري گفته است: «اگر واقعاً بنا داريد يك آدم خوبي به مجلس برود، رأي ندزديد، رأي نخريد و تقلب نكنيد. به قول فوتبالي‌ها جر نزنيد. رفوزه شدن مردانه خيلي بهتر از اين است كه آدم دروغكي قبول شود.»

البته قطعاً ايشان اين جملات را براي يك كشور ديگر (احتمالاً افغانستان يا آمريكا) گفته است چون اين بي‌ناموسي‌ها در غياث‌آباد ما سابقه ندارد.

 

1390/8/2 19

سوال:

به ايران گر كه مي آمد اوباما

كجا مي رفت اول؟ گو تو با ما!

 

مهدي استاد احمد:

نمي دانم كجا مي رفت اما

اگر خواهي بپرسم من ز آقا!

 

مولانا بدپيله:

چه خيري بوده از آن بانو با ما

كه بينم حال از شخص اوباما؟!

به جايي بي گمان مي رفت مردك

كه باشد نان و آب او مهيا

گمان كردي كه آيد خواستگاري

به تهران و فشم في الفور، آيا؟!

نه پيش تو قدم رنجه نمايد

نه من كه گشته ام يكپارچه آقا!

نه شيراز و نه كرمان و نه تبريز

كه آنها مهد فرهنگند بابا!

نه شايد هم به بوي نفت آيد

به آبادان و خرمشهر جانا!

به عشق كيك زرد و آب سنگين

نطنز و اصفهان بد نيست گويا

بله، زيباي خفته! اين چنين است

حديث پرزدنت ينگه دنيا!

چو او با ما از اول هم نبوده است

همين شد مقصد داداش اوباما!

وگر پيش تو آيد همچنان كه

عمو نوروز نزد مامي سرما

دماغ او بسوزد زان كه بيند

تو را همواره غرق خواب و رويا

موبايلت گرم زنگ و ويبره اما

خودت در خر و پفي رعد آسا

همه بي خواب گشته از مسيجت

ولي تو ِاندِ جيش و بوس و لالا!

 

جمشيد مقدم:

نماز جمعه مي آمد يقينا

براي گفتن استغفرلا!!

 

رضا الهامي:

اوباما هم شبيه ديگران است

دو پا دارد، دو دست و چشم بينا

اگر رسمي بيايد، ميزباني

كنند از او تمام دولتي ها

اگر هم غيرقانوني بيايد

زند بر دست او دسبند، ناجا!

پس ازآن مي رود زندان قصر و

مي آشامد كمي آب گوارا!

نزن حرف از ورودش خواهر من!

كه زنداني شوي در بند زن ها!

 

فرشته دانش پژوه:

سياست، راست كارم نيست جانا

ولي دانم نمي آد اصلا اينجا

بياد پيشم بهش مي گم كاراتون

تضاد داره با اين حرفاي زيبا!

( اشاره به پيام تبريك اوباما)

 

نسيم عرب اميري:

ولش كن گور باباي اوباما

بگو اول كجايي ارمغانا!؟

چرا وبلاگتان تعطيل گشته

گمانم قهر كرده اي تو با ما!

1390/8/1 10

  البته ما شاعران ميدانيم دولت بي تقصير است

  

 

به من مربوط نيست كه سايت ها چه مي نويسند

 

كه دولت چه مي خواهد از جان مجلس

 

يا مجلس چگونه كنار مي آيد با قوه قضاييه ...

 

به من مربوط نيست كه اختلاس سه هزار ميلياردي يعني چه

 

و اصلا  سه هزارميليارد چقدر است و

 

 پشت ماجرا چه پدرسوخته هايي هستند

 

به من مربوط نيست ديگر

 

كه حكم جلب دارد و

 

آبرو مي برند...

 

پس اي ابر خطاپوش ببار...

 

به من مربوط نيست كه بگويم آقاي "ايكس" كه كمي چاق است

 

كه بود و كجا بود

 

و چه شد كه شد و افتاد

 

يا اقاي "واي" كه شكل مستر فلان بود 

 

يا آقاي "زد" كه لاغر است و مدام قول مي دهد

 

 اصلا كه بوده اند و كجا بودند

 

يا اين كه اين جماعت زيبايي اندام

 

چه ارتباطي با سياست دارند

 

اي كاشكي آقاي "ايگرگ" اين الف بچه ها را نمي آورد...

 

( اين ايگرگ مي تواند آقاي آلبرت انيشتن باشد

 

كه لابد ارتباطي با اختلاس هم دارد)

 

من فقط بايد بنويسم آقاي "ايكس" و "زد"

 

و شما خيال كنيد كه آنها آقاي سنگ پايند  يا آقاي رب گوجه فرنگي

 

وقتي كه قاط مي زند اقتصاد سياسي

 

سياست فرهنگي

 

بايد كه هنگ كند

 

اشعار من

 

و گاه شعر همين مي شود كه مي بيني

 

البته ما شاعران مي دانيم كه حال سياست خوب نيست

 

البته ما دانش آموزان مي دانيم

 

تا وقتي اختلاس حل نشود

 

كيف قاپها تمام نمي شوند

 

البته ما ريزه ميزه ها مي دانيم

 

كه اختلاس ريشه داشت در حرمسراي آقامحمدخان قاجار

 

در سبيل ناصرالدين شاه

 

و ريشه دارد در ويلاهاي كانادا

 

پس ربطي به رييس بانك ملي ندارد

 

كه رفته است دوش آب خنك بگيرد در جايي مثل پپسي

 

البته ما شاعران مي دانيم

 

كه دولت بي تقصير است

 

و مجلس محترم بي تقصير است

 

حتي آقاي "ايگرگ" و "زد" بي تقصيرند

 

گناهكار واقعي نيروي جاذبه زمين  است

 

و من هم بي تقصيرم

 

 اما

 

وقتي كسي معذرت نمي خواهد

 

من عذر مي خواهم از همه

 

مردم عذر مي خواهند از شما

 

ما را ببخشيد آقاي "ايكس"

 

تصدقت بروم آقاي "ايگرگ"

 

شما بي نظيريد آقاي "زد"...

 

 

 

 

1390/8/1 9
X