دسته
دانلود
ديگر وبلاگهاي نويسنده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 91249
تعداد نوشته ها : 100
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
GraphistThem265

هفته نامه يالثارات در ستون سياست به روايت يك همولايتي در مطلبي تحت عنوان 'فتوحات اقتصادي' نوشت:

از قديم فتوحات نامه‌نويسي از رايج‌ترين اقدامات فرهنگي آدم‌هاي قدرتمند، جهانگير و جهاندار بوده و امثال سلطان محمود غزنوي، نادرشاه، فتحعلي شاه، ناصرالدين شاه، كلنل لياخوف روسي (هماني كه مجلس به توپ بست!) و حتي هولاكوخان مغول يك قسمتي از دفتر و نهاد تحت امرشان را به نوشتن فتوحات و دستاوردهاي اختصاص داده‌اند، تا همگان به ويژه آيندگان بدانند كه چه سلاطين و حاكمان گل و سنبلي بر مملكت مسلط بوده و چه دسته گل ها كه به سر ملت نزده‌اند!
در همين راستا و از آنجا كه سلاطين و حاكمان قوه‌ مجريه در طول چند سال اخير، اصولاً آدم‌‌هاي به شدت متواضع و گمنامي بوده‌اند و زيردستانشان در دفتر و نهاد رياست جمهوري در شبانه‌روز 27 ساعت به خواندن و پيگيري ميليون‌ها نامه مردمي مشغولند و ديگر وقتي براي نگاشتن و ثبت فتوحات قوه مجريه در طول سنوات ماضيه نداشته و ندارند؛ لذا خارج از انصاف ديديم اگر بتوانيم پيروزي‌ها و موفقيت‌هاي دولت دهم را بنويسيم و ننويسيم (البته روزنامه دولتي ايران هم چون تمام وقت مشغول ترويج فرهنگ عفاف و حجاب است مجالي براي نگاشتن فتوحات دولت نداشته و ندارد.)
و اما امهات و اهم فتوحات پي‌درپي دولت دهم در حوزه اقتصاد به شرح زير مي‌باشد! (چون دستاوردهاي اقتصادي دولت دهم چشمگيرتر و شايان توجه‌تر بوده‌اند! لذا از اينجا شروع كرديم.)
1- كاهش ارزش پول ملي به نصف در طول 4 ماه (كدام دولت از زمان مادها تا الان چنين سريع و ضربتي ارزش پول ملي را نصف و كام مردم را شيرين نموده؟)
2- افزايش قيمت طلا به دو برابر، ظرف همان مدت 4 ماه (انصافاً كدام دولت در طول تاريخ بشر توانسته اين قدر زحمتكش و كاري باشد كه با يك دست ارزش پول ملي را نصف كند و در همان زمان با دست ديگر قيمت طلا را دو برابر بنمايد؟)
3- تشويق ملت به خروج سپرده‌هاي‌شان از بانكها (ميزان خروج سپرده‌هاي بانكي در طول 4 ماه اخير در هيچ مقطعي از تاريخ ايران سابقه ندارد و به ويژه در مقايسه با زمان مادها!)در همين رابطه شنيده شده بانك جهاني با ارسال نامه‌اي محرمانه از دولت دهم خواهش كرده سازوكار چگونگي تشويق مردم به خروج ضربتي و بي‌سابقه پول‌هاي‌شان از نظام بانكي را جهت ثبت در تاريخ بانكداري و آموزش و عبرت ساير كشورها و جوامع در اختيار بانك جهاني قرار دهد!
4- در مسير تحقق اهداف اصل 44 مبني بر واگذاري امور مردم به مردم و همچنين در جهت تحقق طرح پنسم (مخفف پول نفت سرسفره مردم) طرح عملياتي ضربتي قيف، نفت، حلق به صورت زير در كار گروه تخصصي مربوطه تدوين شده و در همين ايام اجرايي خواهد شد و طبق معمول زمان اجراي آن اعلام نخواهد شد؛ مگر يك شب قبل از اجرا، آن هم توسط رئيس جمهور محبوب طي يك گفت‌وگوي صميمي.

براساس اين طرح ابتداي هر ماه در حلق هر ايراني و يك قيف (فلزي يا پلاستيكي) قرار گرفته و مقداري نفت خام سنگين (ميزان آن محرمانه است و در ستاد هدفمندي يارانه‌ در حال بررسي است به هر حال بين 2/5 تا 22/75 ليتر! پيش‌بيني مي‌شود) آنگاه فرد مزبور خودش تصميم مي‌گيرد كه سهمش از نفت را چگونه هزينه كند!
در صورت اجرايي شدن اين طرح، بزرگ‌ترين تحول اقتصادي تاريخ بشر اتفاق مي‌افتد و وزارت نفت، بانك مركزي و وزارت دارايي فلسفه وجودي خود را از دست داده و منحل مي‌شود! شايد هم در سازمان محيط زيست! با سازمان اوقاف يا حتي وزارت آموزش و پرورش ادغام شده و كارمندان‌شان به صورت دوركار به ادامه خدمت بپردازند!

1390/10/29 18

طنز - اميد مهدي‌نژاد

 

اشاره
سينماي دفاع مقدس، مهم‌ترين ژانر سينماي بعد از انقلاب ايران است. ژانري با نقاط قوت بسيار و البته نقاط ضعف نه‌چندان اندك. چندان‌كه بسياري از اهل فرهنگ بر اين باورند كه سينماي دفاع مقدس به‌رغم همه تلاش‌هاي سينماگرانش، در كليت ماجرا نتوانسته‌ است آيينه خوبي براي آن حماسه عظيم باشد. آنچه در ادامه مي‌آيد در حقيقت به قصد آسيب‌شناسي اين ژانر نوشته شده است و نويسنده آن سعي دارد در حد توان خود با استفاده از بيان طنز به وجوه عدم‌توفيق اين جريان سينمايي اشاره كند.
***

خبرها حاكي از آن است كه جمعي از مسئولان سينمايي، در صدد تهيه «پورتال جامع سينماي جنگ» برآمده‌اند. تا پَكِ جامعي از فيلم‌هاي جنگي را به مخاطب عرضه كند. طراحان اين پورتال در نظر دارند با بهره‌گيري از فيلم‌هايي كه تاكنون با موضوع جنگ ساخته شده‌اند، يا ساخته خواهند شد، يا بايد ساخته مي‌شده‌اند ولي نشده‌اند؛ فيلم‌هاي فاخر، جامع، مانع، بي‌بديل و تازه را طراحي و توليد كنند، تا جايگزين فيلم‌هاي قبلي گردد كه به‌طور پراكنده توسط فيلم‌سازان مختلف و بر اساس سليقه شخصي آنان ساخته شده است. در ادامه، يكي يكي به استقبال اين فيلم‌هاي جديد مي‌رويم:
***

عنوان پيشنهادي: گلوله‌هاي بي‌هدف، تفنگ‌هاي بي‌طرف
كارگردان: جابر ملامتي
جلوه‌هاي ويژه: در حد بلند شدن خاك از زمين در اثر اصابت گلوله و چند انفجار خمپاره
مدير فيلمبرداري: عزيز لانگ‌نژاد
موسيقي: انتخابي از آثار باخ، استاد احمد عبادي، ستار و عصار
بازيگران: حسين محجوب، حميد فرخ‌نژاد، حامد بهداد و با حضور افتخاري كاظم افرندنيا

خلاصه داستان:
سروان، سرباز و استوار، سه نفر از نيروهاي ارتشي هستند كه به ترتيب با انگيزه‌ اطاعت از مافوق، گذراندن دوره خدمت اجباري و همين‌طوري، در جبهه‌هاي جنگ حضور پيدا كرده‌اند. آنها تنها بازماندگان از يك گروهان سي نفره هستند كه پس از حمله‌اي ناكام، در كمين دشمن گرفتار شده است. اين سه نفر اينك در يك سنگر متروكه گرفتار آمده‌اند. آنها نه راه پس دارند و نه راه پيش. [راه پس (عقب‌نشيني) زير ديد مستقيم دشمن است و هرازگاه نيز صداي تيري سكوت مرگبار حاكم را مي‌شكند و راه پيش هم كه صاف مي‌خورددر دل عراقي‌ها.]
سرباز كه پايش مورد اصابت تير قرار گرفته است، فردي است بي‌هدف و قائل به زندگي مادي و دو روز حيات دنيا، كه اعتقادي به امور معنوي ندارد. استوار نيز فردي است كه در زندگي هدف خاصي را دنبال نمي‌كند و همين‌طور براي دور هم بودن زندگي مي‌كند. سروان نيز شخصي است جدي و خشك كه به فلسفه حيات، كه همانا اطاعت از مقام بالاتر است، اعتقاد كامل دارد. در همين حين سرباز بر اثر غلبه درد ناگهان شروع به زير سؤال بردن فلسفه حيات مي‌كند و مي‌پرسد: «اصلاً چرا ما بايد بجنگيم كه الان در اين فلاكت بيفتيم؟» استوار هم كه چيزي حالي‌اش نيست، از سرباز حمايت مي‌كند، اما سروان با شليك يك گلوله دستور ساكت‌باش مي‌دهد و در نطقي بيست دقيقه‌اي اعلام مي‌كند كه براي اجراي دستورات مافوق و دفاع از مام ميهن، بايد بجنگيم و به كسي ربطي ندارد. پس از اين نطق هركدام به گوشه‌اي مي‌روند و مشغول كار خود مي‌شود. استوار مشغول تراشيدن يك تكه چوب مي‌شود، سروان به تميز كردن اسلحه كمري‌اش مي‌پردازد و سرباز نيز از شدت درد بيهوش مي‌شود. استوار كه تشنه شده، به جستجوي آب مي‌رود. كمي آن‌سوتر چاله‌اي مي‌بيند كه در آن آب كثيف قهوه‌اي رنگي جمع شده است. قمقمه‌اش را پر مي‌كند و به سنگر برمي‌گردد. در سنگر مي‌بيند كه سرباز بيهوش است و سروان دارد پاي او را مي‌برد. سعي مي‌كند مانع او شود، اما سروان به روي او اسلحه مي‌كشد و او را عقب مي‌راند. سروان پاي سرباز را گوش تا گوش مي‌برد و كناري مي‌اندازد و سپس محل سابق پا را با پارچه‌اي مي‌بندد. ساعتي بعد سرباز از خواب بيدار مي‌شود و مي‌بيند پايش نيست. بلافاصله شروع به فحاشي به سروان، زمانه، فلسفه حيات و ماهيت نظام سياسي حاكم مي‌نمايد. ناگهان چشمش به پاي سابقش مي‌افتد و با ديدن پاي سياه‌شده‌اش، متوجه مي‌شود كه، اي دل غافل، اگر پايش قطع نمي‌شد بايد كلاً قطع مي‌شد و از دنيا مي‌رفت. سرباز متوجه اشتباه رويكردش به دنيا مي‌شود و مي‌فهمد دنيا همان نيست كه او مي‌ديده و بايد از زاويه‌ديدهاي مختلف به دنيا نگاه كرد و هركس تكه‌اي از حقيقت را در اختيار دارد و از اين مزخرفات. در نتيجه، با همان يك پاي باقي‌مانده‌اش برمي‌خيزد و سروان را در آغوش مي‌گيرد و مي‌بوسد. سروان كه تابه حال هميشه در فكر دستور مقام بالاتر بوده و كسي او را نبوسيده بوده و اصولاً با اين‌طور تجليات انساني بيگانه بوده است، طي يك فعل و انفعل انساني، از خود بيخود مي‌شود و تفنگش را از زمين برمي‌دارد و از سنگر بيرون مي‌دود. استوار و سرباز، دوربين را برمي‌دارند و با نگاه سروان را دنبال مي‌كنند. سروان، فرياد زنان وارد سنگر عراقي‌ها كه در سيصد متري سنگر آنها قرار دارد مي‌شود. چند تير هوايي شليك مي‌كند، اما مي‌بيند كسي آنجا نيست. ناگهان، يك عراقي در حالي كه پارچه سفيدي در دست دارد از گوشه‌اي بيرون مي‌پرد و شعارهاي عربي مي‌دهد. سروان متوجه مي‌شود سنگر عراقي از اول خالي بوده و آنها از همان چند روز پيش مي‌توانسته‌اند به عقب برگردند. سروان آن‌قدر به اين موضوع فكر مي‌كند كه در نهايت متوجه مي‌شود جنگ چقدر بد است و روابط انساني چقدر بهتر است و كاش در دنيا جنگ نبود تا همه با هم دوست بوديم. سروان دست عراقي را كه او هم اسير شرايط شده و خانه و زندگي را رها كرده و به جنگ آمده است، مي‌گيرد و  با هم از سنگر بيرون مي‌آيند.
در نماي آخر چهار نفر را مي‌بينيم كه رو به سوي آفتاب كه در حال طلوع است در حركتند: سروان كه جلو جلو راه مي‌رود و به افق‌هاي دوردست مي‌نگرد. سرباز كه روي برانكارد خوابيده، برانكاردي كه با استفاده از چند اسلحه درست شده. و استوار و عراقي كه دو سوي برانكارد را گرفته‌اند و راه مي‌برند.

منبع : خبر آنلاين

1390/10/26 12

در خبرها مي خوانيم: "علي اكبر ولايتي هم رياست دانشگاه آزاد را نپذيرفت."؛ يكي از آگاهان در اين خصوص گفت: "خب همين كارها را مي كنيد كه قحطي رجال بوجود مي آيد و مجبور مي شوند به يك نفر 17 پست بدهند! فردا اگر همين آقاي ميم را كردند رئيس دانشگاه آزاد نياييد بگوييد چرا به ايشان هجدهمين پست هم داده شد ها! از ما گفتن بود!"
يكي ديگر از آگاهان نيز در تماس با بخش طنز عصرايران گفت: "شنيده مي شود علت اصلي نپذيرفتن پست رياست دانشگاه آزاد از طرف برخي چهره ها وجود چسب بسيار زياد آنهم از نوع قوي اش بر روي صندلي رياست اين دانشگاه مي باشد. به طوريكه هر كس روي صندلي رياست اين دانشگاه بنشيند، يحتمل سي چهل سالي طول مي كشد بتواند خودش را از اين صندلي رها كند. بالاخره آدم هزار و يك كار ديگه دارد، نمي تواند همه جا با همان صندلي برود كه!"

***
روييدن شاخ و ربطش به شنيدن اخبار!

معاون وزير گفت: "تغييرات نرخ ارز تأثيري در افزايش قيمت مسكن ندارد."؛ ايشان همچنين گفت: "ميزان رشد قيمت مسكن از فروردين تا آذر امسال كمتر از 12 درصد و از مرداد تا آذر امسال كمتر از چهار درصد بوده كه اين طبيعي است."
نتيجه گيري اول: وقتي نرخ تورم روي اندازه ي سبد خانوار تاثيري نداشته باشه، توقع داري تغييرات نرخ ارز روي قيمت مسكن تاثير داشته باشه؟!
نتيجه گيري دوم: كلاً همه چيز طبيعيه و هيچ چيز به هيچ چيز ربط نداره! و هيچ چيز هم روي هيچ چيزي اثر نمي گذاره!
نتيجه گيري سوم: افزايش 16درصدي قيمت مسكن از فرودين تا آذر بسيار طبيعي است!! (عين جمله ي آقاي معاون!)

يك ديالوگ بي ربط:
- ببخشيد آقاي دكتر! چند روزيه روي سرم يه دونه شاخ روييده!
- طبيعيه! و اصلاً هم به شنيدن برخي اظهار نظرات ربطي نداره!

***

حساب و دفتر40برگ؟!

جمله ي مربوطه را با گزينه ي مناسب پُر كنيد:
جوانفكر گفت: "خانه‌نشيني "احمدي نژاد" ... ."
الف. براي رسيدگي او به باغچه ي منزلش و هرس كردن سبزي هاي كاشته شده در آن بود.
ب. براي چشم تو چشم نشدن با ميوه فروش سر كوچه يشان – به دليل قيمت اين روزهاي گوجه فرنگي- بود.
ج. هوشمندانه و با حساب و دفتر 40 برگ بود!
د. هوشمندانه و با حساب و كتاب بود.
راهنمايي: هيچكدام از گزينه هاي "الف" و "ب" و "ج" صحيح نيستند! (عين جمله جناب ايشان)

***
دستگيري خريداران دلار؟!

رحيمي گفت: "دلار زياد داريم؛ عوامل داخلي دشمن در بازار ارز اخلال كردند."
اي بابا! چرا اجازه مي دهيد عوامل داخلي دشمن در كشور هر غلطي دلشان خواست انجام دهند؟! از مسئولين تقاضا مي شود همين فردا صبح به بانك ها و صرافي ها و خيابان ها بروند و هر كس كه مي خواست "دلار" بخرد را دستگير كنند. اگر واقعاً ريگي به كفششان نيست چرا اين خودفروخته هاي اجنبي پرست به جاي "ريال"، "دلار" مي خرند؟! هان؟! ... راستي خودمانيم ها! اين عوامل دشمن هم همه جا هستند كه!!

***

آلودگي هوا از نوع بي آزار!

معاون رئيس جمهور: "هيچ گزارشي وجود ندارد كه حتي يك نفر بر اثر آلودگي هوا كشته شده باشد."
درست مي فرماييد آقاي معاون؛ كلاً اين مردم تهران خيلي سوسول هستند كه با كمي آلودگي هوا دچار مشكلات تنفسي و قلبي مي شوند. بعدش هم خودشان مي توانند آزمايشي انجام داده و صحت صحبت هاي شما را كشف كنند.

آزمايش آلودگي هوا:
خودرويتان را روشن كرده و بيني تان را روبروي اگزوز ماشين قرار دهيد. ديگه هوايي كه در شهر تهران تنفس مي كنيد از دود اگزوز خودرو كه آلوده تر نيست! شما بعد از دقايقي بيهوش شده و فوت خواهيد كرد. ولي مطمئناً دليل مرگ شما "هواي آلوده" گزارش نخواهد شد. بلكه مي نويسند كه به خاطر ناراحتي ريوي خفه شده ايد! خب خفه شدن يا مشكل ريوي چه ربطي به آلودگي هوا دارد؟! هان؟!

منبع: عصر ايران

1390/10/24 12

داده است به ما شخص خدا سيب‌زميني

ها، شخص خدا داده به ما سيب‌زميني

گيرم كه زميني است، بگو زيرزميني است!

اما رسد از سمت سما سيب‌زميني

از سمت سما هم نرسد مساله‌اي نيست

قطعاً رسد از مزرعه‌ها سيب‌زميني

دنياست اگر مزرعه‌ي آخرت تو

بهتر كه بكاري همه‌جا سيب‌زميني

آري همه‌جا؛ فرق ندارد كه چپ و راست

حتي تو بكار «اَوْسَطُها» سيب‌زميني!

در كوه و كمر، دشت و دمن، جنگل و صحرا

هرجا كه كند برّه چَرا سيب‌زميني

هم روي زمين چمن شهر بكار و

هم در كف استخر شنا سيب‌زميني

در باغچه‌ي كوچه و در جوي خيابان

در خانه و بر بام و هوا سيب‌زميني!

بر سنگ كف شركت و در پشت اداره

در دفتر كار روسا سيب‌زميني

گفتي: «چه بكاريم در اين‌جا كه بصرفد؟»

 

 

 

 

آخر چه سوالي است رضا؟!... سيب

 

‌زميني

باور كن اگر بهره‌اي از فهم و خرد داشت

مي‌كاشت بشر توي فضا سيب‌زميني

(در ضمن «رضا» هست رفيق من و چندي است

هي كاشته با ميل و رضا سيب‌زميني

مي‌گفت: «چه خوب است كه از اين‌همه موجود

بوده است در اين خانه مرا سيب‌زميني

در خانه‌ي ما رونق اگر هست، عجيب است؟

جايي كه هي آورده صفا سيب‌زميني»)

توضيح دهم تا نشود سوء تفاهم

تا خوب بداني كه چرا سيب‌زميني

«آدم» هوس سيب درختي كه نمي‌كرد

كي داشت كسي مساله با سيب‌زميني؟

البته «بني‌آدم» از آن پس، همه خوردند

مانند من و ما و شما سيب‌زميني...

از بحث كشاورزي‌مان دور نيفتيم

گفتيم: بكاريد - هلا! - سيب‌زميني

بگذار جهان پُر شود از لطف حضورش

آن منشأ خير و برَكا سيب‌زميني

«ت» از تهِ «خير و بركات» آمده اين‌جا

چون بوده و هست اِند وفا سيب‌زميني

انگار كه منظور مرا درك نكردي!

آخر تو بگو نيست كجا سيب‌زميني؟

چپ، راست، عقب، بيخ، بغل، پشت، مقابل

سرتاسر هرگونه سرا سيب‌زميني

اصلاً به همين دور و بر خويش نظر كن

در جمع شما كرده چه‌ها سيب‌زميني!

نه، خوب تماشا كن و دقت كن و بشمار

ها، حدّاقل شصت‌وسه‌تا سيب‌زميني

يا اين‌كه بينداز در آيينه نگاهي

شايد كه ببيني چه بسا سيب‌زميني!

گيريم كه اين‌بار به حرفم نرسيدي

راهي است پُر از گردنه تا سيب‌زميني

بنشين كه بگويم من از اين چيز دل‌انگيز

تا افتد در ذهن تو جا سيب‌زميني

امروز در اين بيت، عجب جمع عجيبي است

من، تو، حسن، آزاده، مُنا، سيب‌زميني

اوقات خوش آن بود كه با دوست... هدر رفت

اوقات خوش آن است كه با سيب‌زميني...

ما درس سحر در ره جايي ننهاديم

خوانديم سحر، ظهر، مسا، سيب‌زميني

ما گاو نبوديم ولي يونجه گران است

خورديم به‌جايش چه بجا سيب‌زميني!

آن ماده‌ي پر فايده در كلّ امورات

آن مايه‌ي ابقا و بقا، سيب‌زميني

آن گوهر ناياب كه آسان بتوان يافت

آن درّ گران ‌قدر و بها، سيب‌زميني

آن در همه‌كار از همه‌كس كارگشاتر

آن در همه‌ ره، راه‌گشا، سيب‌زميني

هم در همه داغي‌ست خنك‌سازتر از يخ

هم بر همه دردي‌ست دوا، سيب‌زميني

هم در همه رنجي‌ست بسي باعث خنده

هم در همه انواع عزا، سيب‌زميني

تا بوده بشر، در همه‌جا بوده موثر

در رفع خطر، دفع بلا، سيب‌زميني

هم عين حيات است و بقا در همه احوال

هم ضد هلاك است و فنا، سيب‌زميني

دانند زنان بيش‌تر از اكثر مردان

شش چيز گران است: طلا، سيب‌زميني

ما با جُهَلا، با بُلَها كار نداريم

عشق است براي عقلا سيب‌زميني

ايشان همه دانند كه در راه تنفس

يك چيز نياز است: هوا، سيب‌زميني

درياب تو اين نكته و بگذار ببينند

كوته‌نظران توي غذا، سيب‌زميني

گشتيم، نبوده است، شما نيز نيابيد

در گوني هر بي سر و پا سيب‌زميني

مردم دو گروهند در اين ساحت و قطعاً

از اين دو نبوده است سوا سيب‌زميني:

جمعي همه ديوانه و دل‌بسته‌ي سنت

هستند به سبك قدما سيب‌زميني

يك عده در اين عرصه، بسي پُست‌مدرن‌اند

بايد بهشان گفت پساسيب‌زميني

ما زنده به آنيم كه آرام... بگيريم

ما زنده به آنيم كه... ها، سيب‌زميني

بايد بشوي تا كه ببيني كه چه خوب است

بايد بشوي... «آره، يه‌پا سيب‌زميني!»

جوري كه نباشد پس از آن قابل تشخيص

در پيرهنت كيست؛ تو يا سيب‌زميني

اين شيوه بياموز اگر طالب فيضي

هرگز نخوري آب اگر تشنه نباشي...

 

1390/10/9 17
X