خبر: باز هم برق كنسرت رفت و شجريان "مرغ سحر" را نخواند
به گزارش مجله موسيقي، در دومين شب كنسرت همايون شجريان و گروه همنوازان حصار كه بدون تاخير و با تشويق فراوان ۲۰۰۰ نفر حاضرين شروع شد پس از ۵ دقيقه ناگهان برق تمام سالن قطع شد طوري كه حتي چشم ، چشم را نمي ديد و تشويق پياپي تماشاگران و صداي گريه كودكان موجب تنش و هيجان در سالن شده بود. ظاهراً كنتور برق و سيمها در حياط پشت سن سوخته بودند و يا آتش گرفته بودند كه بعد از ۲۰ دقيقه با تلاش سخت تيم برق سالن مجدداً وصل گرديد . اما دليل بروز اين مشكل و اينكه از قبل قابل پيشگيري بود يا نه سوالي بود كه بي پاسخ ماند. سال گذشته هم در كنسرت شهريور ماه همايون شجريان و گروه دستان در تالار وزارت كشور در دو شب پياپي قطع برق اتفاق افتاد و استاد شجريان آن را «شيطنت» خواند
نامه سر گشاده مرغ سحربه همايون شجريان!
سلام آقاي شجريان.من همان مرغ سحري هستم كه ملك الشعراي بهار سال 1306 به جان رضا خان بي رحم انداخت تا با آه شرر بارم ،اين قفس را برشكنم وزير و زبر كنم كه كردم!ديگر نمي دانم اين ملت ايران چه از جان من مي خواهند كه هر جا كم مي آورند مرا صدا مي كنند!البته من از اين كه شما و استاد شجريان به من افتخار مي داديد و سالها در كنسرت هايتان اسمي از من مي برديد مدت ها ست كه از خوشحالي بال بال مي زنم! اما از آنجايي كه اين روزها ديگر هيچ خبري از ظلم ظالم وجورصياد نيست ومن هم كاري جز ناله كردن بلد نيستم خصوصا دراين روزها كه نوبهار است وگل به بار است و ابر چشمم ژاله بار است دوست دارم كه اين آخرعمري بي هيچ حاشيه اي گوشه ديوان ملك الشعرا استراحت كنم تا خبر مرگم بيايد !باوركنيد كه ديگر نمي شود توقع زيادي از يك مرغ سحر هشتاد و سه ساله داشت، گيريم دو هزار تا آدم «بي دل و بي زبان » هم اسم مرا صدا كنند ،خودم و خودتان را عشق است .باور كنيد من طاقت ديدن قطعي برق دركنسرت شما را ندارم!
ارادت مندهميشگي شما
مرغ سحر
----------------------------------------------------------------------
در پاسخ به نامه سر گشاده مرغ سحربه همايون شجريان!
دوست عزيزم مرغ سحر!
من همان كنتور برقي هستم كه وسط كنسرت همايون با كمك تعدادي سيم دست به اقدامات شيطنت آميز زدم !و سر انجام با دخالت مسئولين سالن بعد از سال ها خدمت خالصانه از كا ر بركنا ر شدم! بايد عرض كنم كه ديروز يكي از همين سيم ها نامه سرگشاده شما را در سايتي خبري ديد و از خوشحالي انقدر جرقه زد كه قلبش از حركت ايستاد و كارش به بهشت زهرا كشيد!
نمي دانم چه چيز شما را طي اين هشتاد و سه سال انقدر مغرور كرده اما باوركنيد در اين مملكت هيچ كس چشم ديدنتان را ندارد اين مردمي هم كه ادعاي دوستي مي كنند و شما را سر پيري به اين كنسرت يا آن كنسرت مي كشاننداگر خداي نكرده گرفتار شويد يا تب كنيد اصلا فرآموش مي كنند مرغ سحر كه بود!
پس بياييد اين آخر عمري سر راحت زمين بگذاريد!استاد و همايون هم با من!مي دانم كه به راحتي راضي به بازنشستگي شما نمي شوند اما ما كنتور ها هم كار خودمان را خوب بلديم!
خدمتگذار شما
كنتور برق
چاپ شده در روزنامه بهار مورخ ۱۹ فروردين سال 1389
مجموعه آثاري از سركار خانم نسيم عرب اميري