توضيح : ازدياد جشنواره هاي ادبي طي يكي دو ماه اخير و اعتراض دوستان شاعر باعث تولد اين شعر شد ...
باز در جشنواره اي ادبي
عده اي بي گناه حذف شدند
عده اي سر به زير و بيچاره
عده اي بي پناه حذف شدند
يك نفر تا كه قه قهه بزند
عده اي قاه قاه حذف شدند
جلوي چشم عابران و پليس
وسط چارراه حذف شدند
سالكان طريق سير و سلوك
گوشه ي خانقاه حذف شدند
عده اي را به راه روييدند
عده اي رو به راه حذف شدند
گفتم : آيينه ! حيرتت از چيست؟
گفت آيينه : آه! حذف شدند
گوشه ي اوج اصفهان بودند
كلا از دستگاه حذف شدند
دوستداران سيد الشهدا
تشنه و بي سپاه حذف شدند
پاشو كاري بكن لسان الغيب!
شاعران بي گناه حذف شدند
داوران مثل ابر سبز شدند
شاعران مثل ماه حذف شدند
با مدادي سفيد منتخب و
با مدادي سياه حذف شدند
اول بامداد اگر بودند
آخر شامگاه حذف شدند
فصل برداشت بود باد وزيد
عده اي مثل كاه حذف شدند
داوران ! بي خيال قافيه را
عده اي ذيصلاح حذف شدند
اول كار نامزد بودند
صاف وقت نكاح حذف شدند!
در هياهوي باند بازي ها
عده اي بي جناح حذف شدند
داوري گفت : دست ما لغزيد
از سر اشتباه حذف شدند
داور ديگري به شوخي گفت :
از براي مزاح حذف شدند
عده اي چون صلاح مي ديدند
عده اي بي سلاح حذف شدند
روز محشر سوال خواهد شد :
به كدامين گناه حذف شدند؟
*
ما گدايان خيل سلطانيم
طبق فرمان شاه حذف شديم !!