طنز - چند رباعي ديگر از عباس صادقي زريني با شكل خاص نگاه اين شاعر به موضوعات بخوانيد و لذت ببريد و اگر قسمت شد و حالش را داشتيد، اندكي هم فكر كنيد.***
اين جوجه جزيرهها همه مال تواند
زيرا همگي زير پر و بال تواند
اي شير قوي كه گربه گشتي كمكم
سگهاي درون نقشه دنبال تواند
***
اي داد كه راه داد او را بستيم
دروازه اعتقاد او را بستيم
ديوار به حال و روز ما ميخنديد
با گل دهن گشاد او را بستيم
***
يك عمر به درد خودمان خنديديم
گفتند نخند و همچنان خنديديم
اشكيم كه پشت خنده پنهان شدهايم
تا كوري چشم دشمنان خنديديم
***
نه آيهاي و نه سورهاي دارد عشق
سوزانده مرا چه كورهاي دارد عشق
پيراهن پاره، جگر صد پاره
چه قصه پاره پورهاي دارد عشق
***
انديشهام اين بود زرنگم انگار
با قسمتم اين بار بجنگم انگار
در قلب تو سرمايهگذاري كردم
من صاحب يك معدن سنگم انگار
***
تقدير به دست او رقم خواهد خورد
جان تو و عمهات قسم خواهد خورد
فردا كه جواب آزمايش آمد
حال تو هم از عشق به هم خواهد خورد
***
هي ضربه از اين ضربه از آن خورد درخت
خنديد اگر زخم زبان خورد درخت
با اينكه تبر خورد ولي درد نداشت
چون تازه به درد ديگران خورد درخت
***
نان همگي به لطف او آجر بود
با اين همه از تمام ما دلخور بود
گفتيم كه فرياد بزن ما هستيم!
فرياد نزد چون كه دهانش پر بود
منبع:خبرآنلاين