السلام عليك يا اباعبدالله (ع)
بيا كه آينه ي روزگار ، زنگاري است
بيا كه زخم زبان هاي دوستان كاري است
به انتظار نشستن در اين زمانه ي ياس
براي منتظران چاره نيست ناچاري است
به ما مخند اگر شعرهاي ساده ي ما
قبول طبع شما نيست كوچه بازاري است
چه قاب ها و چه تنديس هاي زريني
گرفته ايم به نامت كه كنج انباري است !
نيامدي كه كپرهاي ما كلنگي بود
كنون بيا كه بناهايمان طلاكاري است
به اين خوشيم كه يك شب به نامتان شاديم
تمام سال اگر كارمان عزاداري است
نه اين كه جمعه فقط صبح زود بيدارند
كه كار منتظرانت هميشه بيداري است
به قول خواجه ي ما در هواي طره ي تو
" چه جاي دم زدن نافه هاي تاتاري است "