دسته
دانلود
ديگر وبلاگهاي نويسنده
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 93752
تعداد نوشته ها : 100
تعداد نظرات : 9
Rss
طراح قالب
GraphistThem265

ميان خاك سر از آسمان در آورديم

 

چقدر قمري بي آشيان در آورديم

 

وجب وجب تن اين خاك مرده را كنديم

 

چقدر خاطره ي نيمه جان در آورديم

 

چقدر چفيه و پوتين و مهر و انگشتر

 

چقدر آينه و شمعدان در آورديم

 

لبان سوخته ات را شبانه از دل خاك

 

درست موسم خرما پزان در آورديم

 

به زير خاك به خاكستري رضا بوديم

 

عجيب بود كه آتشفشان در آورديم

 

به حيرتيم كه اي خاك پير با بركت

 

چقدر از دل سنگت جوان در آورديم

 

چقدر خيره به دنبال ارغوان گشتيم

 

زخاك تيره ولي استخوان در آورديم

 

شما حماسه سروديد و ما به نام شما

 

فقط ترانه سروديم - نان  در آورديم -

 

براي اين كه بگوييم با شما بوديم

 

چقدر از خودمان داستان در آورديم *

 

به بازي اش نگرفتند و ما چه بازي ها

 

براي اين سر بي خانمان در آورديم

 

و آب هاي جهان تا از آسياب افتاد

 

قلم به دست شديم و زبان در آورديم

 


دسته ها : اشعار جالب
1390/7/25 22
X